سال نو مبارک
بهار زندگیمون بهارت مبارک . روزهای استقبال از بهار متفاوت تر از هر سال بود .چند روز مونده بود عروسی ها شروع شد تا دوازدهم ادامه داشت . عروسی داداشم سعید سه روز مونده به عید بود. خیلی خوش گذشت . هنوزم وقتی میریم عروسی آرسنم می گه "عروسی دایی،زندایی عروس،دایی دام دام(داماد)".تا آهنگ می شنوه دست به کار می شه و می رقصه. دستاشو کامل باز می کنه و بالا پایین می پره هی می گه مامان نگاه کن.حرف زدنش اداهاش خیلی شیرینه خیلی. دیروز کنترل رو برام آورده میگه"مامان تلویزیون کارتون" .جمله و کلمه هایی که می گه خیلی برام لذت بخشه.به سیب زمینی میگه "هانی بابا".به بسکوییت میگه"بسفت"میگه لا ابلچچ(یا ابوالفضل).بلده بشماره یک دو س...
نویسنده :
بابا و مامان
8:59